دل شکسته

SeVdA










دل شکسته بود ،راهی نداشت ، رفت و هیچ جای صحبتی نگذاشت

فکر میکرد به سوی او میروم ، هر جا برود من مخالف او میروم

در فکر او ننشسته ام ، تمام درهای خاطره ها را بر روی دلم بسته ام

من برای خودم رفتم و او برای دلش ، بی خیال که هر چه آمد بر سرش

نه لحظه ای که از او یادی کنم ، نه یک لحظه که فکر برگشتن کنم

او ارزشی نداشت ، این دل من بود که نیاز به یک چیز داشت

چیزی که در وجود او پیدا نمیشد ، یک سال هم باران می بارید

بی محبتیها را از دلش نمیشست

همه چیز میگذرد و میشود شبیه یک خاطره ، تصویر دل شکسته ام نیز شبیه یک حادثه

و این حادثه روزی تلخ ترین خاطره زندگی میشود ، 

هر کاری کنی از یاد فراموش نمیشود

و تو جرمت تنها شکستن نبود ، تو متهم به شکستن قلبی هستی 

که هیچگاه آن قلب مثل اولش نمیشود ، هر کاری کنی آن حادثه از خاطرم پاک نمیشود

و یک عمر میسوزم در حادثه ای که در خاطر تو حتی یک لحظه هم نخواهد آمد

و حالا گناه من چیست ، سزای تو چیست؟

سزای تو این بود که از چشمم افتادی بر زمین ، از دید قلبم شکستی  ، همین



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 13:28 نويسنده sevda
яima